زاید: اهل تیپ زدن نیستم ؛ کباب‌های ایرانی واقعا خوشمزه هستند

زاید: اهل تیپ زدن نیستم ؛ کباب‌های ایرانی واقعا خوشمزه هستند
10 دقیقه واقعا زمان کمی است برای اینکه یک نفر میلیون‌ها طرفدار پیدا کند اما مهاجم لیبیایی – ایرلندی پرسپولیس خیلی خوب راهش را بلد بود.

جام نیوز: 10 دقیقه واقعا زمان کمی است برای اینکه یک نفر میلیون‌ها طرفدار پیدا کند اما مهاجم لیبیایی – ایرلندی پرسپولیس خیلی خوب راهش را بلد بود. او در همان شش ثانیه‌ای که توپ را در اختیار داشت، در کل حدود 10 دقیقه‌ای که بازی کرد، سه بار توپ را وارد دروازه استقلال کرد و اسطوره‌ای برای قرمزهاشد؛ مخصوصا اینکه بعد از همایون بهزادی در سال 52 و بازی شش تایی‌ها هیچ بازیکنی موفق نشده بود سه گل بزند اما داستان این 10 دقیقه آن چیزهایی است که مردم در مورد مهاجم قرمز پوش می‌دانند. حتی در مصاحبه‌های فراوانی که این روزها ازاو شده، بیشتر در مورد دربی حرف زده تا چیز دیگر. مصاحبه همشهری جوان با زاید را می‌خوانید.
 

* ایمون یعنی چه؟
- نامی عربی است و پدرم این اسم را برایم انتخاب کرد. به معنی محفوظ بودن و امنیت داشتن به کار برده می‌شود. اسمم را خیلی دوست دارم و تک است. به همین خاطر در ایرلند هم دوست داشتم به همین اسم صدایم کنند.
 

* می‌گویند برای آمدن به ایران مشکل داشتی؟
- دیدگاه من نسبت به ایران منفی بود. دوستانم مرا از حضور در ایران منع می‌کردند. به هر حال ما در ایرلند زندگی می‌کردیم و همسایگی با انگلیس باعث می‌شود اخبار خوبی از ایران نشنوم. کاملا دو دل بودم. احساس می‌کردم ایران جای مناسبی برای من نیست. البته کسانی بودند که خلاف این حرف‌ها را می‌زدند و می‌گفتند باید خودت حضور در ایران را تجربه کنی تا به جو آشنا شوی. یکی از دوستان از تیم پرسپولیس و جاذبه‌هایش برایم تعریف کرد. برای شناخت پرسپولیس به خیلی از سایت‌های این باشگاه اعم از هواداری و رسمی رفتم و تحقیق کردم. به من گفتند پرسپولیس تیم بزرگی است و هواداران پرشوری دارد.
 

* ظاهرا با پدرت به ایران آمدی؟
- همچنان مردد بودم و گفتم برای حضور در ایران برای پدرم نیز دعوتنامه فرستاده شود. پدرم هم می‌خواست بداند در ایران چه خبر است و من در کجا می‌خواهم بازی کنم. به وسیله مدیر برنامه‌ام این مساله را به باشگاه پرسپولیس اطلاع دادم. قبول کردند و به همراه پدرم به ایران آمدیم. ابتدا به باشگاه رفتیم و بعد داخل شهر چرخیدیم. تهران جاهای زیبای زیادی دارد. تست پزشکی دادم و بعد از قبولی به هتل اوین رفتیم. از آنجا به تجریش و شهرک غرب و خیابان ولی‌عصر(عج) رفتیم. به یکی از بزرگترین رستوران‌های ایران رفتیم.
 

* تهران آن‌طوری بود که فکر می‌کردی؟
- شهر با چیزهایی که شنیده بودم، کاملا فرق می‌کرد. مردم سرشان به کار خودشان است و کسی به کسی کار ندارد. باور کنید با چیزهایی که شنیده بودم تصور می‌کردم اینجا شبیه عراق یا افغانستان است. جوری شده که اگر الان کسی از من درباره ایران بپرسد می‌گویم چیزی که من در این کشور دیدم، با چیزهایی که می‌گویید متفاوت است و من تجربه دیگری به دست آوردم اما مشکل جدیدی به وجود آمد. عده‌ای آمدند و گفتند این باشگاه پول بازیکنان را پرداخت نمی‌کند و پرونده‌های زیادی در فیفا در این زمینه دارد. دوباره ناامید شدم و فکر بازگشت به سرم زد.
در این باره با مسئولان باشگاه صحبت کردم و به تفاهم رسیدیم. نزدیک تعطیلات ژانویه با پرسپولیس به تفاهم رسیدم. از مسئولان برای اینکه تعطیلات را در کنار خانواده‌ام باشم، درخواست مرخصی کردم. با رویی باز پذیرفتند و به کشورم برگشتم. برای اینکه ویزای طولانی مدت و مجوز کار بگیرم، مسئولان و پرزیدنت باشگاه همکاری خوبی داشت و سریعا کارم درست شد.
 

* شروع فوتبالی خوبی در پرسپولیس نداشتی. نیمکت نشینی، بدنی ناآماده و یک بازی بد مقابل ذوب آهن.
- روزهای اولیه حضورم در ایران کاملا احساس می‌کردم که به من انتقاد می‌شود. خیلی‌ها می‌گفتند من بازیکن تاثیرگذاری نیستم و در تمرینات کیفیت خوبی ندارم اما می‌توانید از دوستانم بپرسید که خصوصیات من چگونه است. من در تمرینات واقعا تنبل هستم و نمی‌توانم کیفیت زمان بازی را ارائه کنم اما در بازی همان چیزی می‌شوم که خودم می‌خواهم. البته مساله دیگر این است که من دو ماه قبل از اینکه به ایران بیایم تمرین خاصی نداشتم. لیگ ایرلند تمام شده بود و من فقط توانستم در یکی دو بازی با تیم ملی شرکت کنم. بعد از لیگ در جام کشورهای عربی با تیم لیبی در قطر شرکت کردم و در آنجا با یکی از دوستان مشترکم صحبت کردم و قرار شد به ایران بیایم.
 

* چند برادر و خواهر داری؟
- چهار خواهر و یک برادر دارم. برادرم فوتبالیست است و در رده جوانان بازی می‌کند. پدرم همیشه می‌گوید او بهتر از توست و بازیکن بزرگتری می‌شود. گاهی به خاطر این مساله به او حسودی می‌کنم. پدرم زمانی که به ایران آمده بودیم، یک پیراهن از مسئولان باشگاه برای برادرم گرفت تا به او هدیه بدهد. نمی‌دانم شاید روزی او هم به ایران بیاید و در تیم پرسپولیس بازی کند.
 

* ببخشید این سوال را می‌پرسم، اگر دوست داشتی جواب بده. شرایط اقتصادی خانواده چطور است؟
- در ایرلند زندگی خوبی داریم. نه اینکه زندگی مرفهی داشته باشیم اما می‌توان گفت یک زندگی متوسط رو به بالا داریم. پدرم تمام تلاشش را برای زندگی راحت خانواده انجام می‌دهد. پدرم مسلمان است و نماز اول وقتش را هیچ‌گاه ترک نمی‌کند. زمانی که به باشگاه رفته بودم، پدرم زمان نماز از مسئولان جدا شد و برای خواندن نماز به محلی که معرفی کردند رفت.
 

* یک خانواده مسلمان و متوسط و البته فوتبالی.
- فوتبال جزو علایق خانوادگی ما محسوب می‌شود. تیم سلتیک جزو تنها علایق مشترک خانواده ما است. در کل ایرلند سلتیک به دلیل اعتقادات دینی مردم از محبوبیت بالایی برخوردار است. تنها مشکلم با خانواده‌ام دوست داشتن تیم منچستر است. من منچستریونایتد را دوست دارم ولی خانواده‌ام دوستدار تیم آرسنال هستند. کری جالبی بین ما در زمان بازی این دو تیم به وجود می‌آید. کلا علاقه خاصی به لیگ انگلیس دارم. جذاب‌ترین فوتبال در لیگ این کشور برگزار می‌شود. همیشه وقتم را به گونه‌ای تنظیم می‌کنم که بتوانم بازی‌های لیگ برتر را مشاهده کنم.
 

* در این مدتی که در ایران تو را دیدیم، لباس‌های زیادی عوض نکردی.
- به تیپ زدن علاقه دارم اما وقتم را هدر نمی‌دهم. دوست دارم تیپ‌های معمولی داشته باشم و به سبک تیپ کلاسیک انگلیسی علاقه دارم. خالکوبی ندارم و دوست دارم ساده باشم. به طور کلی اهل تیپ زدن نیستم.
 

* چطور تفریح می‌کنی؟
- فیلم و موسیقی از علایق من هستند. کلی فیلم با خودم آورده‌ام و در لپ تاپم همیشه فیلم نگاه می‌کنم.
 

* سبک خاصی دوست داری؟
- نه نه. سعی می‌کنم بهترین‌ها را ببینم. فیلم‌هایی که در اسکار حضور دارند را دنبال می‌کنم و سعی می‌کنم آنها را تماشا کنم.
 

* نام جدایی نادر از سیمین را شنیده‌ای؟
- چیزهایی شنیده‌ام. می‌دانم در اسکار شرکت داده شده ولی خب ندیده‌ام که نظری در موردش بدهم.
 

* موزیک چطور؟
- موزیک آرامش خاصی به من می‌دهد. همیشه در اردوها موزیک گوش می‌دهم. به سبک پاپ علاقه دارم و بیشتر آهنگ‌های روز را گوش می‌دهم.
 

* دیگر باید تنها زندگی کردن را یاد بگیری. می‌توانی از پس کارهای خودت بربیایی؟
- در زندگی شخصی فوق‌العاده تنبل هستم و اهل شست و شو و پخت و پز نیستم. برای همین از باشگاه درخواست کردم برایم آپارتمان تهیه نکنند و در هتل زندگی کنم. خب در هتل همه چیز آماده است و می‌توانم وقت آزاد بیشتری داشته باشم.
 

* ژورنالیست هم که هستی؟
- از دو سال پیش کار نوشتن و ژورنالیستی را با نوشتن در دنیای فوتبال شروع کردم و بعد از آن در یک مجله و روزنامه هفتگی صرفا از روی علاقه شخصی می‌نوشتم. در این نوشته‌ها سعی می‌کردم نظر شخصی خودم را درباره فوتبال، لیگ برتر و شرایط آن روی کاغذ بیاورم. از این کار لذت می‌برم.
 

* چقدر درس خواندی؟ همزمان با بازی کردن بوده؟
- لیسانس اقتصاد دارم و دوست دارم بعد از اتمام فوتبالم کارم را در آن رشته ادامه بدهم. فارغ‌التحصیل دانشکده دوبلین هستم و مجبور بودم همزمان با فوتبال بازی کردن تحصیل خودم را توام انجام بدهم. محل تحصیلم با باشگاه دری سیتی 40 کیلومتر فاصله داشت و بعد از حضور در باشگاه به دانشگاه می‌رفتم.
 

* کلمه فارسی بلدی؟
- در این مدت فقط سلام و خداحافظی را یاد گرفته‌ام.
 

* چه غذایی دوست داری؟
- کباب‌های ایرانی واقعا خوشمزه هستند و طعم چند نوع آن را چشیده‌ام و جالب بود.
 

* در ایران دوست هم داری؟
- در این مدت با دوستان خوبی در ایران آشنا شدم. بهترین دوستانم در سفارت ایرلند هستند و معمولا اوقاتم را با آنها می‌گذرانم. شناخت خوبی از ایران دارند. با آنها به رستوران ژاپنی و یک رستوران به اسم گیلانه رفتیم.
 

* در تیم چطور؟
- مهرداد اولادی، مهدوی‌کیا، ‌هاشمیان و جواد کاظمیان از دوستان صمیمی من هستند. آنها به خوبی انگلیسی حرف می‌زنند و می‌توانم با آنها ارتباط برقرار کنم. اولادی هم معمولا در زمان حرف زدن مربی به من کمک می‌کند و از این بابت نسبت به او حس خوبی دارم.
 

* میانه‌ات با دنیزلی چطور است؟
- دنیزلی مربی باتجربه و با سابقه‌ای است که کارنامه خوبی دارد. شنیدم قبلا در پرسپولیس موثر عمل کرده و او را قبول دارند.
 

* با علی کریمی چطور؟
- علی کریمی با چیزهایی که درباره اش شنیده بودم فرقی نمی‌کرد. لقب جادوگر واقعا برازنده اوست. در خیلی از بازی‌ها فرمانده تیم ما بود و کارهای فوق‌العاده‌ای انجام می‌دهد. از بازیکنی که سابقه حضور در تیمی مثل بایرن مونیخ را در کارنامه دارد، غیر از این انتظار نمی‌رود.
 

* و علی دایی؟
- علی دایی را در فوتبالتان می‌شناختم و چیزهای زیادی درباره‌اش شنیده بودم و دوست داشتم او را از نزدیک ببینم.
 

* انگار از دربی چیز زیادی نمی‌دانستی که این‌قدر شوکه شدی؟
- در مورد دربی ایران باید بگویم اطلاعاتی داشتم ولی دوست نداشتم زیاد تمرکزم را در این موضوع از دست بدهم. تمام دوستان و بیشتر هم تیمی‌هایم در این باره در هفته قبل از دربی صحبت می‌کردند و نوعی هیجان همراه با استرس را در آنها مشاهده می‌کردم. من کاملا خونسرد بودم.
 

* زندگی در ایران چطور است؟
- مردم ایران قبل از بازی دربی هم برخورد گرمی با من داشتند و بعد از اینکه متوجه می‌شدند من عضو تیم پرسپولیس هستم، لطفشان سرشار می‌شد. برای من که در کشوری مثل ایرلند با مردمی خشک و سرد زندگی می‌کردم این موضوع کاملا جذاب است. در ایران و طی این مدت تجربه بدی نداشتم. هرکس مرا می‌بیند سعی می‌کند با هر زبانی به من لطفش را نشان دادند.خیلی‌ها را دیدم که فقط به من I LOVE YOU می‌گفتند و بعد دیگر بلد نبودند چه باید بگویند! از گفتن همین یک جمله آنها هم خوشحال می‌شوم و واقعا شما خوش شانس هستید که مردمی خونگرم دارید. یک نفر که سن بالایی داشت، چند روز پیش مرا در هتل دید و به سمتم آمد و گفت: «تو همان کسی هستی که سه گل زدی؟» بعد از اینکه مرا شناخت، اصرار زیادی می‌کرد که حتما به خانه‌شان بروم و خیلی دوست داشتنی رفتار می‌کرد.
 

* بهترین تصویری که از دربی یادت مانده؟
- وقتی بین دو نیمه در حال گرم کردن بودم. برق ورزشگاه قطع شد و استادیوم سیاه شد. زمانی که تماشاگران چراغ موبایل خودشان را روشن کردند، صحنه جالبی به وجود آمد و آن لحظه واقعا به‌یادماندنی بود.
 

* گل‌هایت چطور؟ آنها تو را هیجان‌زده نمی‌کند؟
- خب آن تصویر خیلی به‌یادماندنی بود اما گل‌هایم بهترین خاطره‌ها هستند؛ مخصوصا اولی. این گل خیلی حساس و حیاتی بود و بهترین لحظه دربی بود چون راه خودم و تیم را باز کرد. بازیکنان همه با انگیزه شدند و قفل شکست.
 

* بعد از گل زدن به سمت شرقی زمین رفتی . آنجا نه تیفوسی‌ها هستند و نه عکاس‌ها
- در زمان گل زدن همیشه به سمت تماشاگران می‌روم و دوست دارم شادی‌ام را با آنها تقسیم کنم. از اینکه مهاجم هستم و می‌توانم با گلزنی آنها را خوشحال کنم لذت می‌برم. بعد از گل دوم و سوم هم به سمت تماشاگران رفتم. نمی‌دانم آنها تیفوسی بودند یا خیر. البته برایم زیاد فرقی نمی‌کند. همه تماشاگرانی که به استادیوم می‌آیند به یک اندازه خرج می‌کنند و مطمئنا به یک اندازه تیم را دوست دارند.
سعی می‌کنم این بار به قسمت‌های بیشتری بروم و با تمام استادیوم خوشحالی کنیم. نمی‌دانم در پایان فصل چند گل دیگر می‌توانم برای پرسپولیس بزنم اما این را مطمئنم که مشکلی برای آقای گل‌ها به وجود نمی‌آورم. خوشحال می‌شوم تا پایان فصل تعداد گل‌هایم برای پرسپولیس دو رقمی شود. البته همانطور که گفتم کار سختی دارم.
 

* در یکی از مصاحبه‌هایت گفتی که انتظار داشتی به خاطر هت‌تریک توپ را امضا کنند و به تو بدهند.
- پیشنهادم درباره اهدا توپ امضا شده را کاملا جدی گفتم. این مسئله خاطره خوبی برای بازیکن ایجاد می‌کند. در ایرلند دو بار هت‌تریک کردم و در آن بازی‌ها تمام بازیکنان توپ را امضا کردند، تاریخ و نتیجه بازی را نوشتند و به من هدیه دادند.
هنوز آن دو توپ را دارم و برایم انگیزه ایجاد می‌کند . باید اعتراف کنم که هت‌تریک در بازی با استقلال برایم لذت بخش‌تر بود چون التهاب در بین بازیکنان و هواداران را کاملا احساس می‌کردم و دوست داشتم در آن لحظه کاری انجام دهم.
 

* طوری صحبت می‌کنی انگار لذت بخش‌ترین لحظات زندگی‌ات بوده؟
- لذت بالاتری از گلزنی در یک دیدار حساس وجود ندارد. در این چند روز چند جمله درباره گل‌هایم گفته‌ام اما هنوز نتوانستم حس واقعی‌ام را از گل‌هایم بیان کنم. یک حس خاص و فوق‌العاده است که به زبان نمی‌آید.
غیرقابل توصیف است و همچنان سرمست از این قضیه هستم. تنها کسی می‌تواند آن را درک کند که بتواند در آن موقعیت قرار بگیرد. در هفته ای که گذشت، همواره مورد لطف هواداران و مردمی که مرا نمی‌شناختند قرار گرفتم و لذت اینکه آنها را خوشحال کردم، همیشه همراه من خواهد بود.


 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:ایمون زاید, | 11:13 | نویسنده : رضوانی |